ساعت از 2 صبح گذشته. خيلي هم خوابم مياد ولي گفتم يه سري به اين دفتر بزنم و يه غبار روبي بکنم.
اين چوپان دروغگوي بيمعرفت هم که بخاريش رو جمع کرده جاش منقل گذاشته.
اين آخر هفته بايد کارهاي آخر هفته بعد رو هم انجام بدم. چون هفته بعد حضور مفيد نخواهم داشت. يه
کلاس مسخره اسم نويسي کردم که قراره من رو عوض کنن. يعني چکاد ميرم تو ولي موقع بيرون اوومدن
شدم بن افلک .خلاصه تا هفته بعد.
به اميد ديدار