Sheeplog

Friday, July 02, 2004

اطمینان

اینکه آدم پاش رو جای محکم بذاره به نظر خیلی منطقی و عاقلانه به نظر میرسه و
همه تائید میکنند و برات هورا میکشند. در موردت که صحبت میکنند میگن فلانی
عاقله. آدمها بهت اعتماد میکنن. تکیه گاه دیگرون میشی. پاشون رو رو تو میذارن و
ازت بالا میرند. احساس میکنی که جزء مهمی از دنیا هستی و بدون تو کار جهان
لنگ میزنه. درسته که در پایین هرم قرار گرفتی و چشم انداز خوبی نداری و بهت
خیلی خوش نمیگذره ولی خودت رو توجیه میکنی که عوضش بار بیشتری رو بر دوش
میکشی و نقش حیاتی تری رو ایفا میکنی.

ولی یک روز یکی میاد و برات از اون بالا تعریف میکنه که چقدر هیجان انگیزه که در قله
باشی و دورترین نقاط رو ببینی و به نوعی از آنچه در آینده اتفاق میافته پیشاپیش
اطلاع داری و میتونی خودت رو آماده کنی و در لحظات مقتضی تصمیم های مناسب
بگیری.

ولی تو باز هم به خودت میگی که اگه تو این پایین زحمت نکشی کسی اون بالا بهش
خوش نمیگذره. پس تو ایثار میکنی برای خوشی دیگران و این فداکاری چقدر لذت بخشه.

این داستان جدید نیست بارها شنیدیم. بقیه اش رو هم بلدیم. یک روزی میرسه که
به تمام کارهایی که کردی شک میکنی. چون احساس میکنی که کسی قدر تو رو نمیدونه.
ولی خوب که دقت کنی میبینی تو کار عجیبی نکردی. خیلی آدمهای دیگه هم مثل تو در
زندگیشون چرخ زیرین آسیاب بودن. و اتفاقا آدمهای از جنس تو تعدادشون کم نیست.
آدمهایی که قربانی میشند. آدمهایی که برای دیگران زندگی میکنند. آدمهایی که به
خودشون کمترین اولویت رو میدن. و یک روزی میان و انتظار توجه و قدردانی دارند. اونوقته
که یکی پیدا میشه و میپرسه: "تو خودت از خودت رو گردوندی، به خودت توجه نکردی،
ارزشی برای خودت قائل نبودی، پس چرا چنین انتظاری رو از دیگران داری؟"

سنگ زیرین آسیاب بودن هیچ اشکالی نداره ولی سنگ زیرین آسیاب موندن خیلی
جالب نیست.

برای رفتن بالای هرم باید تلاش کنی و به تمام کسایی که پایین تر از تو هستند اعتماد
داشته باشی که زیر پات رو خالی نکنن. هرچه بالاتر بری احتمال سقوطت بیشتر میشه
و اگر سقوط کنی لطمه بیشتری میبینی. ولی یک لحظه در قله بودن رو با یک عمر در
کف بودن نمیشه مقایسه کرد.

در ضمن هرچی به قله نزدیک تر بشی از تعداد همراهانت کمتر و کمتر میشه. و این طبیعت
حرکته. و وقتی به قله برسی دیگه کسی در کنارت نیست. آدمهای زیادی تشویقت نمیکنن
که بالا بری ولی زیادند کسانی که پات رو بر دوششان گذاشتی و بار تو را تحمل میکنند.

آیا میشه به قله رسید و به کسی اجحاف نکرد؟

نمیدانم.

From a sheep point of view.




powered by blogger
comments by HaloScan
آنچه گذشت ...

05/01/2003 - 06/01/2003 11/01/2003 - 12/01/2003 12/01/2003 - 01/01/2004 01/01/2004 - 02/01/2004 02/01/2004 - 03/01/2004 03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 09/01/2006 - 10/01/2006 10/01/2006 - 11/01/2006 11/01/2006 - 12/01/2006 12/01/2006 - 01/01/2007 01/01/2007 - 02/01/2007