Sheeplog

Friday, July 09, 2004

یادداشتهای فرودگاه

الان نشستم تو فرودگاه long beach دارم با مادر گرامی میرم نیویورک. کامپیوتر شرکت
رو هم با خودم آوردم. اینجا اینترنت مجانی دارن. البته secure نیست من هم به همین
دلیل این رو الان منتشر نمیکنم. ولی نمیدونم چرا اگه به اینترنت وصل نباشم نمیتونم
بنویسم. خیلی خنده داره. هیچ ربطی هم نداره.

رفتم سراغ سایت N . دیدم که حالش خوب شده. فقط میخواسته که ما رو سر کار بذاره.
یکی نیست بهش بگه دو دقیقه صبر کن اگه حالت خوب نشد بعد های و هوی راه بیانداز.
من رو بگو که فکر کردم الان میره خودش رو میندازه تو رودخونه.

ما داریم میریم نیویورک. دو سه روز پیش هم رفته بودیم شمال کالیفرنیا (Monterey & Carmel)
خیلی داره بهمون خوش میگذره. دیگه کار و زندگی تعطیل تعطیل. اصلا همون که از قدیم
گفتن درسته. " کار کردن مال خره!"

امیدوارم که بتونم از نیویورک هم متن بفرستم و سایت رو به روز کنم. تنها مشکلم اینه که
اونجا که میریم موبایل جواب نمیده. دیگه شبها نمیتونم تا صبح تلفن بازی کنم. خوب دلم
تنگ میشه شاید. شایدم نه. چه میدونم.

از مسافرت هفته قبل بگم براتون. جمعه شب رفتیم Pasadena و مهمون پژمان 54 بودیم.
اتفاقا هم خیلی بهمون خوش گذشت. شب رو من رو مبل خوابیدم مادرم هم با کیسه خواب
خوابید. صبح زود بیدار شدیم یه صبحانه مشتی خوردیم و راه افتادیم از کنار اقیانوس آرام به
سمت مقصد. از تو راه یه زنگ زدیم تهران و دلشون رو سوزوندیم. اونها هم گفتند که خونه
مادر بزرگ دارن قرمه سبزی میخورند و دل ما هم سوخت. البته من انکار کردم.

حدود ساعت 2 بعد از ظهر رسیدیم به پارک Big Sur . عجب جای باحالی بود. از شانس ما
تو رستوران پارک عروسی بود و ما رو راه ندادند. ما هم یه ساندویچ سرپایی خوردیم و رفتیم
تو پارک راه رفتن. دو سه تا عکس گرفتیم و کلی حالمون جا اومد. اگه گذرتون افتاد برین حتما.

ساعت 5 رسیدیم هتل. کلید اتاق رو گرفتیم و رفتیم بالا. یکی دو ساعت وقت داشتیم که
دوش بگیریم و یه استراحت کوتاه بکنیم. من برای شب بلیط کنسرت گرفته بودم یه جایی تو
کارمل.
ساعت 7 پاشدیم و از سر کوچه یه نقشه گرفتیم ببینیم کجا باید بریم. خلاصه راهمون رو پیدا
کردیم و 10 دقیقه قبل از اجرا رسیدیم به Forest Teater تو کارمل. تقاطع Montain view و یه
خیابونی که الان یادم نیست. یه تاتر روباز بود. و رو سن کلی دکور گذاشته بودن. تازه دوزاریم
افتاد که تاتر خواهیم دید نه کنسرت. و بعد که شروع شد فهمیدم تاتر موزیکال اشک ها و لبخندها
یا Sound of music رو میبینیم. از بس که من خنگم اصلا نمیدونستم بلیط چی گرفتم. ولی
خوشبختانه خیلی عالی بود و حسابی بهمون خوش گذشت. بازیگرهای تاتر به نظر نمی اومد
که حرفه ای باشند ولی خیلی کارشون درست بود. بچه ها که فوق العاده بودند.

دیگه نصفه شب رسیدیم به هتل. و برق نبود. تاریکی مطلق. و ما خوابیدیم.

From a sheep point of view.




powered by blogger
comments by HaloScan
آنچه گذشت ...

05/01/2003 - 06/01/2003 11/01/2003 - 12/01/2003 12/01/2003 - 01/01/2004 01/01/2004 - 02/01/2004 02/01/2004 - 03/01/2004 03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 09/01/2006 - 10/01/2006 10/01/2006 - 11/01/2006 11/01/2006 - 12/01/2006 12/01/2006 - 01/01/2007 01/01/2007 - 02/01/2007