از تهرون
روز دومیه که تهران هستم. امروز با چوپان دروغگو و ناشناس رفتیم خیابون گردی.
اول رفتیم خیابون وزرا و بعد ولیعصر بعد اومدیم پارک وی و بعد پیاده تا تجریش.
تجریش که رسیدیم من رفتم تو مغازه و گفتم برام فالوده بخرین. خیلی دلم خواسته بود.
خلاصه ناشناس مهمونمون کرد. بعد از اونجا با اتوبوس اومدیم ازگل. بعد از مدتها
اتوبوس سواری مثل رولرکستر بود. خیلی حال داد. الان هم از زور گرما نشستیم زیر
باد کولر.
امروز با ن حرف زدم. پنجشنبه عروسیشه. دعوتمون کرده که بریم. خیلی خوشحالم که
اومدم ایران. میرم عروسی.
امروز یه سر هم رفتیم تو یه مغازه نقره فروشی. خیلی چیزهای قشنگی داشت ولی خوب
گرون بود. دو دل بودم که بخرم یا نه. آخرش نخریدم. واقعا گرون بود.
تهرون یه چیزی داره که من هروقت میام غصه ام میگیره. نمیدونم چیه.