سه دقیقه به هشت شب مانده!
دستها روی صفحه کلید واژهها رو تعقیب میکنند و گه گاه مسیر اشتباه رفته را به
عقب برمیگردند. چشمها به صفحه تصویر خیره شدهاند و مطالب نانوشته را میخوانند.
هر از چندگاهی هم به کمک دستها میروند تا مسیر صحیح را نشانشان دهند.
دهان نیمه بسته است و دندانها لبان را میجوند. پاها مدام تکیهگاهشان را عوض
میکنند که شاید بدن در وضع مناسب تری قرار گیرد تا سر آرامش یابد.
سه دقیقه از هشت گذشته است.
او فردا می آید.