Sheeplog

Tuesday, July 12, 2005

آقای همسایه

آقای همسایه میگه "گوسفند! یه چیزی بنویس دیگه!" میام قیافه بگیرم یادم میافته که تلفن زده! عوضش فوت
میکنم تو گوشش و میگم "الو .... الو .... چی گفتی نشنیدم!" صدای غرغرش رو که میشنوم دلم خنک میشه.
از من راجع به فرش کردن حیاط می‌پرسه. من هم چهارتا جواب کلی بهش میدم که هیچ خاصیتی نداره و صحبت
رو تموم می‌کنم.

آقای جل الخالق رو یادتون میاد؟ الان با آرنولد قرار داره که توپش کنه. من هم نشستم منتظر کارشون که تموم
شد بریم یه شامی باهم بخوریم. قبل از اینکه بره پیش آرنولد باهاش حرف زدم میگفت که امروز صبح خونه زندگی
رو بار کامیون کرده و رفته جای جدید. خانه دار و بچه دار، زنبیل و بردار و بیار.

خوب شد این آقای پشت کوهی خونه خرید. بعد اون بازار خونه خورد به سقف. تو شش هفت ماه اخیر حداقل
5-6 نفر از آشناها خونه‌دار شدن. مبارکه.

آقای همسایه دیگه چی بنویسم؟ من که هرچی بنویسم تو فردا میگی همش تکراری بود! من یکشنبه صبح برای
دوره ILP ثبت نام کردم. دیروز هم جلسه توجیحی SELP coaching داشتم. در شش ماه آینده زمین و زمان به وفق
مراد من تغییر خواهد کرد. اگه ناراحتید میتونین با شاتل بعدی به مقصد مریخ پرواز کنید. این موسسه هیچگونه
مسئولیتی در قبال هزینه ایاب و ذهاب مشتری ندارد.

من به دنبال پروژه میگردم. یه کار خارق العاده که نشه انجام داد. مثلا آقای مصباح یزدی رو بیاریم تو UCI سخنرانی
کنه در مورد فواید اصولگرایی! از تمامی ایده‌های غیر عملی استقبال میشود. آدرس: محل.

راستی آقای همسایه وقت کردی بیا سر این مبل ما رو بگیر. دیگه وقتشه!

آهان یادم اومد. من به یک ماشین وانت احتیاج دارم. خساستم هم اجازه نمیده که برم کرایه کنم. مگه اینکه مجبور
بشم.

این گوسفندستان هم شده تابلو اعلانات. یا سررسید روزانه. حالا که اینطور شد از اون آقایی که 7 ماه پیش یه پرینتر
به من داد که صاحبش بیاد از من بگیره تقاضا میشود که صاحبش بیاد پرینتر رو از من بگیره. کپک زد این پرینتر بدبخت
تو گاراژ.

یه پروژه دیگه هم هست که برنامه‌هایی درست کنیم که بچه‌های دو کشور مختلف با هم ارتباط برقرار کنند. بچه‌های
بین 6 تا 9 سال. مثلا از طریق نقاشی یا عکس یا ... هدف از این برنامه آشنا کردن بچه‌ها با خصوصیات مشترک آدمها
و فرهنگ‌ها ست. میخوایم بچه‌ها نسبت به دنیا احساس ارتباط بیشتری پیدا کنند. یک مورد از چنین برنامه‌ای داره
شروع میشه. اگه کسی دوست داشت میتونه با من تماس بگیره.

آقای جل الخالق حداقل 20 دقیقه دیگه مشغوله. تا اطلاع ثانوی محل خود را ترک نموده به پناهگاه بروید.

پرسپولیس

From a sheep point of view.




powered by blogger
comments by HaloScan
آنچه گذشت ...

05/01/2003 - 06/01/2003 11/01/2003 - 12/01/2003 12/01/2003 - 01/01/2004 01/01/2004 - 02/01/2004 02/01/2004 - 03/01/2004 03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 09/01/2006 - 10/01/2006 10/01/2006 - 11/01/2006 11/01/2006 - 12/01/2006 12/01/2006 - 01/01/2007 01/01/2007 - 02/01/2007